
وسط یه جنگل که شاخه های درختاش مثه مژه هات در هم پیچیده
یه چشمه هس که رنگش مثل رنگ چشات آبی عمیقه
کنار اون چشمه پره از قلوه سنگای گرد و صیقلی شبیه دلت
لابه لای این قلوه سنگا یه فرش سبز از چمنه و درست همون گوشه کنارا
اگه خوب نیگا کنی ..
دو تا خرچنگ دارن نرد عشق می بازن ...
خرچنگ اولی به دومی میگه : گوشومانتی سابولا (
یعنی خاطرتو می خوام )
همونجوری که من بهت می گفتم .
خرچنگ دومی چشماشو یه دور دور سرش تاب میده و با ناز میگه : سوچنی بانوچ نچ (
یعنی باید در موردش فکر کنم )
همونجوری که تو بهم گفتی .
خرچنگ دومی با نگرونی میگه : خبچنکه پشتینی (
یعنی باشه من پشتموبهت می کنم تو فکراتو بکن )
همونجوری که من بهت گفتم .
خرچنگ دومی میگه : آچه (
یعنی باشه )
همونجوری که تو بهم گفتی .
چند دقیقه بعد که خرچنگ اولی بر میگرده با چشای گرد و درازش هر چی میگرده هیچی نمیبینه .
درست مثه من .
خرچنگ دومی چند متر اون ور تر اسیر یه موج کوچیک از چشمه شده و داره دست و پا میزنه و دور میشه .
درست مثه تو .
خرچنگ اولی با دل شکسته فکر میکنه خرچنگ دومی اونو دوس نداشته وترکش کرده .
درست مثه من .
و خرچنگ دومی رو یه ماهی گنده قورت میده .
درست مثه تو .
حالا
اگه خوب نیگام کنی می بینی چقدرررررر شبیه خرچنگم .
درست مثه تو .
یک شاخه در سیاهی جنگل به سوی نور فریاد می کشد
سلام خیلی جالب بود
گوشومانتی سابولا ...!
سلامممممممممم
خوبی داداشی مهربون و با مرام و معرفت خودم:*؟
واااااااااااااااااااااااااااای وبلاگشم ساختی!!!!!!!!!!!!
خیلی خوب کاری کردی وبلاگ اعترافم ساختی....
خیلی خیلی ازت ممنونم که آدرس وبلاگ و گذاشتی تا ببینم و نظرم و بگم:*
ازت خیلی ممنونم ....
یا حق
سلام
ممنون که بهم سر زدی ، بچه مشهدی ،
باز هم از این کارا بکن
من واقعا تحسینت میکنم این همه سخن از کجا